جیمز واتسون، از قله نوبل تا انزوای علمی؛ مرگ مردی که DNA را کشف کرد
تاریخ انتشار :
يکشنبه ۱۸ آبان ۱۴۰۴ ساعت ۱۱:۴۷
کد مطلب : ۲۰۱۴۹
سالمخبر: جیمز واتسون، زیستشناس برجسته آمریکایی و یکی از کاشفان ساختار DNA، در ۹۷ سالگی درگذشت.
او در ۱۹۵۳ همراه با فرانسیس کریک، موفق به کشف ساختار مارپیچ دوتایی DNA شد؛ کشفی که یکی از تحولآفرینترین دستاوردهای علمی قرن بیستم به شمار میرود و مسیر علم وراثت، مهندسی ژنتیک و پزشکی مدرن را برای همیشه تغییر داد.
واتسون و کریک با کمک دادههای مهم روزالیند فرانکلین، ساختار DNA را بهگونهای توصیف کردند که امکان تکثیر و انتقال صفات ژنتیکی درون سلولها را توضیح داد. این دستاورد، نوبل فیزیولوژی یا پزشکی سال ۱۹۶۲ را برای واتسون به همراه داشت و او را در صدر دانشمندان اثربخش قرن قرار داد.
اما مسیر زندگی علمی واتسون از همان دوران، همواره میان ستایش و جنجال در نوسان بود. او در سالهای بعد، دانشکده زیستشناسی دانشگاه هاروارد را وارد عصر مولکولی کرد و طی نزدیک به چهار دهه ریاست «آزمایشگاه کولد اسپرینگ هاربر» در لانگآیلند نیویورک، آن را به یکی از مراکز پیشروی جهانی در ژنتیک و تحقیقات سرطان تبدیل کرد.
واتسون در سال ۱۹۹۰ نیز به عنوان نخستین مدیر پروژه ژنوم انسانی منصوب شد، اما تنها دو سال بعد، به دلیل درگیریهای سیاسی و اختلاف نظر با نهادهای دولتی از این مسئولیت کنار رفت.
با وجود این افتخارات، وجهه علمی واتسون در سالهای پایانی عمرش، بهشدت خدشهدار شد. او با اظهارات نژادپرستانه و جنسیتزده در سخنرانیها و مصاحبههای عمومی، از جامعه علمی طرد شد. دانشگاهها و مؤسسات پژوهشی از او فاصله گرفتند و جایگاهش در محافل علمی رسماً زیر سؤال رفت. برخی از نوشتههای واتسون، بهویژه در مورد تفاوتهای نژادی از جمله آنکه میانگین هوش آفریقاییها را پایینتر از اروپاییها دانسته بود و عدم موفقیت زنان در مشاغل علمی به حدی جنجالی شد که او را از یک اسطوره علمی به فردی «غیرقابل دفاع» برای بسیاری از همکارانش تبدیل کرد.
مرگ واتسون با یادآوری این تناقض بزرگ همراه است: آیا میتوان دانشمندی را که انقلابی در زیستشناسی ایجاد کرد، اما باورهایی تبعیضآمیز داشت، بهطور کامل تجلیل کرد؟ مرگی که برای بسیاری، نماد پایان یک دوران در ژنتیک است؛ دورانی که هم با درخشش علمی بیبدیل همراه بود، و هم با سایهای از خطاهای انسانی.
او در ۱۹۵۳ همراه با فرانسیس کریک، موفق به کشف ساختار مارپیچ دوتایی DNA شد؛ کشفی که یکی از تحولآفرینترین دستاوردهای علمی قرن بیستم به شمار میرود و مسیر علم وراثت، مهندسی ژنتیک و پزشکی مدرن را برای همیشه تغییر داد.
واتسون و کریک با کمک دادههای مهم روزالیند فرانکلین، ساختار DNA را بهگونهای
اما مسیر زندگی علمی واتسون از همان دوران، همواره میان ستایش و جنجال در نوسان بود. او در سالهای بعد، دانشکده زیستشناسی دانشگاه هاروارد را وارد عصر مولکولی کرد و طی نزدیک به چهار دهه ریاست «آزمایشگاه
واتسون در سال ۱۹۹۰ نیز به عنوان نخستین مدیر پروژه ژنوم انسانی منصوب شد، اما تنها دو سال بعد، به دلیل درگیریهای سیاسی و اختلاف نظر با نهادهای دولتی از این مسئولیت کنار رفت.
با وجود این افتخارات، وجهه علمی واتسون در سالهای پایانی عمرش، بهشدت خدشهدار شد. او با اظهارات
مرگ واتسون با یادآوری این تناقض بزرگ همراه است: آیا میتوان دانشمندی را که انقلابی در زیستشناسی ایجاد کرد، اما باورهایی تبعیضآمیز داشت، بهطور کامل تجلیل کرد؟ مرگی که برای بسیاری، نماد پایان یک دوران در ژنتیک است؛ دورانی که هم با درخشش علمی بیبدیل همراه بود، و هم با سایهای از خطاهای انسانی.



















